نزدیک شدن و رفتار کودک نسبت به پدر و مادر از جنس مخالف ۳ تا ۷ سالگی
حدود ۴ سالگی و یا کمی بعد از آن، کودک تلاش می کند که به پدر و مادر از جنس مخالف نزدیک شود. آهسته آهسته احساس دیگری در کودک پیدا می شود که از نظر فیزیکی در او تحریکی ایجاد می کند، ولی از نظر روانی زمینه هایی را فراهم می کند که آن را به عنوان راه حلی بشناسد، و آن این است که اگر من به عنوان پسر به مادر نزدیک و نزدیک تر بشوم، و یا اگر من به عنوان یک دختر به پدرم نزدیک و نزدیک تر بشوم، حال که رابطه ی دوستی به رابطه ی بین دو جنس مختلف و مخالف منجر شده است، توان آن را پیدا می کنم که بتوانم جایگاه و پایگاهی برای خودم پیدا کنم و این جاست که به یکباره پسر و دختر در حالی که نوعی از تمایلات جنسی در آن ها رشد پیدا کرده و حالات ویژه ای را پیدا کرده اند و از نظر روانی هم به دنبال راه حل ساده ای می گشتند؛ آن را برای خودشان اساس و مبنا قرار می دهند و کوشش می کنند که به پدر و مادر از جنس مخالف نزدیک شوند. معلوم است که این احساس در برخی از بچه ها بسیار شدید و طولانی است و در بعضی دیگر بسیار خفیف و کوتاه مدت است.
تقریبا مطالعات نشان می دهد که بیشتر بچه ها حدود ۴ تا ۶ سالگی گرایش به سمت والدین از جنس مخالف پیدا می کنند که این گرایش جنبه ی “حسی” و “جنسی” دارد.
یعنی پسر بچه کوشش می کند که بدن مادرش را ببیند. بنابر این هنگام تعویض لباس مادر، خودش را به اتاق می رساند و اگر مطلع باشد که مادر از این کار خوشحال نیست، و یا دیگران این کار را دوست ندارند، آن را به صورت زیرکانهای از طریق نگاه در آینه، به جای نگاه مستقیم انجام می دهد. وقت حمام مادر، خودش را به آن اطراف می رساند. درها را یک جوری باز می گذارد که بتواند ببیند، و یا به بهانه شیئی و یا کاری، خودش را به مادرش نزدیک می کند. وقت خواب مادر، برخی از اوقات سراغ او می رود. لباس او را به کنار می زند، تا بدن مادر را ببیند به این کار را ممکن است نسبت به افراد بزرگسال دیگر هم انجام دهد، اما با مادر این کار بیشتر است. گاهی اوقات نیز هنگامی که مادر او را می بوسد، دستش را به بدن مادر نزدیک می کند و علاوه بر بوسیدن، او را حس و احساس می کند. بهانه هایی را می تراشد که من می خواهم با تو حمام بروم، یا تو مرا حمام ببر. از مادرش انتظار دارد که تنها او بدنش را بشوید، بلکه او را خشک کند و از این بابت احساس نزدیکی می کند.
دختر بچه ها نیز چنین حالتی را نسبت به پدر می تواند پیدا کنند. وقتی معمولاً جنبه ی رمانتیک و ذهنی شان قوی تر است. به بوی بدن پدر، به موی سینه پدر، به این که در آغوش پدر باشد، و یا بر روی گردن او سوار شود و یا روی پای او قرار گیرد، توجه و علاقه ی ویژه ای پیدا می کند. مایل است که در منزل را، او به روی پدر باز کند و به جای بقیه او به پدر خوش آمد بگوید و پدر را ببوسد و در آغوش او بماند. در حقیقت در آغاز اگر میگتوانست تا پایان، پدر را برای خودش داشته باشد. هم چنان به بهانه تعویض لباس پدر، در آن اطراف قرار می گیرد. برخی از اوقات از پدرش می خواهد که لباسش را بر تن کند یا در کار حمام و شست شوی او دخالت کند. به هر حال دختر بچه هم مانند پسر بچه ولی با مراتب خفیف تر و کوتاه تر، کوشش می کند که به پدر خودش نزدیک شود. البته هیچ اتفاقی هیچ وقت نمی افتد.
اما در دنیای ذهنی کودک این ارتباطات برای او کفایت می کند که خودش را به پدر و مادر نزدیک ببیند و احساس مالکیت کند، مخصوصا برای تثبیت، این حالت کوشش می کند که پدر و مادر را از هم جدا کند. بنابراین در حالی که برخی از اوقات خوابش نمی برد و یا نیمه شب بیدار می شود، خودش را به اتاق و رختخواب پدر و مادر می رساند و اصرار دارد در میان آن ها بخوابد، و گرچه کوشش می کند که خودش را کاملا بی توجه و بی اعتناء نشان دهد، اما آهسته آهسته به سمت والد یا والدین از جنس مخالف حرکت می کند. گرچه برخی اوقات به دلیل شدتی که در رابطه با احساس و بد بودنش دارد، ممکن است در آن بین بخوابد، اما حداقل بسیار خوشحال و راضی است که رقیب را از صحنه بیرون کرده و شرایطی را برای او فراهم کرده که نگذارد اتفاقی میان آن ها بیفتد. بنابراین و متاسفانه بسیاری از اوقات آمدن بچه ها به اتاق خواب برای “کنجکاوی”، “کنترل” و “با خبر شدن” از روابطی است که پدر و مادر با هم دارند و به هیچ وجه به دلیل “ترسی” که معمولاً آن ها بیان می کنند، یا “تنهایی” یا میل به بودن با پدر و مادر و مخصوصا والدین از جنس موافق نیست، بلکه فقط به جهت دور بودن یا دور کردن پدر و مادر از یکدیگر و خاطری در این باره آسوده داشتن است.
عقده اختگی در برخی از مردان به دلیل آسیب های کودکی:
مادامی که فرزند ما برای رابطه ی خود با پدر و مادر، دست به کارها و مانورهایی میزند، در دنیای ذهنی و ضمیر و خیال او اتفاقات فراوانی می افتد. کودک نگران می شود که اگر این احساس و نظری که دارد فهمیده شود والدین از جنس موافق و مخالف، چه خواهند کرد؟ برای او به عنوان یک پسر مطرح است که اگر پدرم به این نتیجه برسد که من نظری و یا گوشه چشمی به مادرم دارم، و یا از فرصت ها و امکانات استفاده می کنم و به او و به بدن مادر آن نزدیک می شوم، احتمال دارد که مرا سخت تنبیه کند و ضمنا این خطر وجود دارد آنچه که علامت مردی و مردانگی من است را از میان ببرد. به همین علت در طول تاریخ در این زمینه عقده ای که به عنوان “عقده ی اختگی” شناخته می شود، در برخی از مردان دیده می شود. باز به همین دلیل است که برخی از مردان نسبت به مردی و مردانگی و تواناییهای جنسی خودشان می اندیشند و عمل می کنند و گفت و گو می کنند که کاملاً غیر واقعی و غیر ضروری است. به هر حال پسری که متوجه این حالات در خودش می شود، از پدر می گریزد و نگران تنبیه و یا آسیب زدن به پدر و یا آسیب خوردن از ناحیه ی اوست. به همین دلیل برخی از اوقات دست به کارها و مانورهایی می زند، و شاید حتی در ذهن خودش از رفتن پدر یا جدا شدن پدر و مادر و یا حتی در موارد شدید، مرگ پدر و مادر هم، تصورات و خیالاتی را به ذهن خود راه بدهد. در تمام این موارد در ذهن بسیار کوچک و گرفتار کودک اتفاقاتی می افتد که او را می تواند سخت رنج بدهد، و به این دلیل است که برخی از اوقات آن ها این چنین سخت، درگیر خود و گرفتار خود هستند. برای کودک بسیار اهمیت دارد در حالی که همه چیز را میفهمد، هیچ کس نفهمد که او در ذهن و در نظرش چه دارد و به دنبال چه می گردد! و احتمالا گفت و گو با پدر و مادر که نیتی جز نزدیک شدن به آن ها و یا جدا کردن آن ها از همدیگر را ندارد، آن ها متوجه نشوند و یا درباره ی او چه می گویند، و چه نظری دارند؟! آیا گزارشی از جانب مادر به پدر (یا پدر به مادر) داده شده است یا نه؟! و به همین دلیل نوعی احساس بد همراه با کنجکاوی و برخی از اوقات میل به جاسوسی را دارند. به ویژه در این گونه موارد کوشش می کنند با بچه های هم سن و سال خودشان، مطالب را به نوع دیگری در میان بگذارند و از حالات آن ها باخبر شوند، تا از این طریق بتوانند تصویر روشنی داشته باشند.
کودکان در زمینه نزدیک شدن به پدر یا مادر از جنس مخالف، با احساس خوب همراه نیستند. این تمایل مخصوصا از ۵ سالگی به بعد باید به صورت پنهان باشد و باید کنترل شود. چون کودک با خودش احساس خوبی ندارد و تصور می کند که موجودی است کثیف، موجودی است که از محبت و صمیمیت پدر و مادر سوء استفاده می کند، موجودی است که به حریم و حقوق دیگران تجاوز می کند، ولی در عین حال به خاطر حس و احساس خود برای خودش هم حقوقی را قائل است. در این ایام است که می تواند نوعی از رقابت (چه با جنس موافق و چه با جنس مخالف)، به گونه های متفاوتی در او رشد پیدا کند. هستند کسانی که به خاطر آسیبشان در این دوران، تمام عمرشان نوعی جدال و نوعی درگیری را با جنس موافق دارند، و یا دوستان خودشان را از جنس مخالف انتخاب می کنند و یا کسانی هستند که اصولا به خاطر اینکه جنس مخالف آن ها را گرفتار چنین مسائل و مشکلاتی کرده است، از او بیزار می شوند و به فکر گرفتن انتقام و رفتار نامناسب با آن ها خواهند بود.
بنابراین رفتار بزرگسالی ما برای انتخاب دوست از جنس موافق یا مخالف، نظر و عقیده ای که در این باره (درباره ی جنس موافق یا مخالف) داریم، میتواند ناشی از اتفاقات و یا افکار و ذهنیاتی باشد که بین ۶ و ۷ سالگی یا حتی کمی قبل از آن، در ذهن ما گذشته است.
به هر حال کودک در این زمان به صورتی دقیق مواظب رفتار پدر و مادر است و با وجودی که ظاهرا ممکن است که با پدر و مادر بجنگد و در حالی که ممکن است آرزوهای بد و یا خیال های بدی درباره ی پدر و مادر داشته باشد و با وجود آنکه ممکن است نسبت به خواهران و برادران، احساس حسادت و یا خشمی را در خودش رشد دهد، ولی واقعیت مسئله این است که این فقط چند درصدی از آن احساس بد و آن جدال و جنگی است که او در درون با خودش دارد. این طوفان و بحران سبب می شود که برخی اوقات کودکان واقعا از زندگی و از واقعیت خودشان را دور نگه دارند و زمینه و مقدمه ای برای دردسرها یا میگرن ها و مایه ای برای مشکلات تنفسی و یا احتمالاً عمل مربوط به جذب و هضم و دفع غذا پیدا کنند. گرفتاری هایی که به عنوان “بیماری های روان تنی” می شناسیم، در این جا به خاطر این باورها، بیش از هر عامل دیگری خودش را نشان می دهد. معلوم است که کودک این حسادت و رقابت را به سمت خواهر و برادر خودش می کشاند و در محیط آموزشی و با دوستانش هم آن را پیدا می کند. به همین علت پشت سر گذاشتن این طوفان و بحران برای بچه ها اهمیت ویژهای دارد و پدر و مادر باید با آگاهی تمام و با مهربانی کامل، این دوران را برای فرزندشان قابل تحمل و قبول کنند، تا اینکه بتوانند آن را پشت سر بگذارند و با خاطری آسوده وارد مرحله ی بعدی زندگی شان شوند.