ارتباط کودکان با افراد بزرگتر از خودشان و نتایج آن
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بسیاری از اوقات و متأسفانه بچه ها به دلیل این کنجکاوی، درگیر روابطی با افرادی می شوند که کمی بزرگ تر از خودشان هستند و یا ممکن است مورد سوء استفاده بزرگسالان قرار بگیرند. در بسیاری از موارد این مسئله به یک فاجعه و یک حادثه وحشتناک در همان زمان و یا بعداً تبدیل می شود که عبارتند از:
این مسئله اصولاً “لذت” و یا مطالب مربوط به واقعیت نیست، بلکه موضوع “قدرت” و “خشونت” و “ترس” و “وحشت” است. متأسفانه چنین اتفاقی بین ۳ تا ۷ سالگی سبب می شود که رشد سالم “احساسی” و “عاطفی” و “جنسی” کودک از مسیر خودش منحرف و متوقف شود.
زمینه هایی را فراهم می کند که انحرافات اخلاقی را موجب شود. برخی از اوقات بچه ها به خاطر چنین کاری، در سنین بالاتر نظریات عجیب و غریبی درباره ی “رابطه ی جنسی” پیدا می کنند. دختران کاملاً می توانند از مردم ” متنفر” شوند. از رابطه ی جنسی به عنوان یک “تجاوز” و به عنوان موضوعی “کثیف و بد” یاد کنند. اگر چنین کاری در مورد پسران انجام شود، همان عمل را با “خشونت” و “شدتی” و برخی از اوقات “تنفری” نسبت به دیگران انجام می دهند.
متأسفانه شرایطی برای نه تنها بیماری های جنسی، بلکه بیماری های روانی فراهم می شود. بسیاری اوقات می تواند افراد را به نوعی از حالت های “اضطراب شدید” و “نگرانی های وحشتناک” که منجر به “وسواس” می شود، مبتلا کند. تا آنجایی که ای بسا یک بچه از این به بعد روزی ۱۰، ۲۰، ۵۰ بار دست خودش را می شوید، به خاطر اینکه احساس کثافت می کند یا نسبت به بدن از هنگام مدفوع یا ادرار و یا وقت حمام رفتن، حساسیت های خاصی نسبت به نظافت بدنش دارد. زیرا خودش را کثیف و ناپاک می بیند و بعضی از اوقات پا بیشتر و فراتر می گذارد، و برای خودش بیماری و گرفتاری ای را انتظار می کشد و یا فکر می کند که ممکن است بمیرد و نابود شود و مسائلی از این قبیل را خواهد داشت.
به هر حال “خشم”، احساس “اضطراب شدید”، “گناه و شرم”، متأسفانه از پیامدها و عواقب بد این نوع اتفاقات در زندگی کودکان است و همان گونه که می دانیم نوعی بسیار سنگین و عمیق که در همه ی جوامع و فرهنگ ها دیده می شود، تحت عنوان “اضطراب اخلاقی” ریشه و پایه و در همین ایام و حوادثی از این قبیل دارد.
متأسفانه تقریباً در همه ی این موارد، بچه ها احساس می کنند که “تقصیر و گناه” از ناحیه ی آن ها بوده است. رفتار آن ها، لباس آن ها، حرف آن ها، حالات آن ها، بازی ای که قبول کردند یا پیشنهاد کردند، فرصتی که برای تنها بودن به وجود آوردند، و یا مواردی از این قبیل، دلیل اصلی و علت اساسی برای این اتفاقات است. به همین علت است که در آن ایام و مدتی بعد از آن، وقتی که متوجه آن میشوند، با احساسی از “گناه” و “حقارت” و “شرم” به همراه می شوند و متأسفانه حالت “خود تباهی” و “خود تنبیهی” پیدا می کنند. بسیاری اوقات بچه ها خودشان را از بازی یا از کاری محروم می کنند و در لذت را به روی خودشان می بندند. همچنین برای مشغول کردن ذهن خودشان، دست به خواندن درس، به طور غیر عادی می زنند و یا در تخیالات و تصورات خودشان آن چنان غوطه ور می شوند که بتوانند واقعیت و خودشان را آن طوری که دوست ندارند، فراموش کنند.
بنابراین هیچ پدر و مادری بین ۳ تا ۷ سالگی نمی تواند ماجرای بودن فرزندش را با بچه ها و یا افراد بزرگسال بر اساس اصول کلی استوار کند. فقط به صرف این که این ها فامیل هستند یا خویشاوندند، یا از شهر بزرگ یا ده کوچکی آمده اند و یا به مبانی اخلاقی و مذهبی باور دارند، به هیچ وجه نمی توان خاطری آسوده داشت. مخصوصاً در مناطق روستایی، از آنجا که بچه ها روابط حیوانات را می بینند و معمولاً تعداد اتاق ها کم بوده، و چون مردم زودتر از موقع معمول نسبت به مردمان شهری می خوابند، ولی بچه ها هم چنان خوابشان نمیبرد و یا اگر متوجه شدند، ممکن است که خودشان را به خواب بزنند، و در این موقع خبر از روابط پدر و مادر پیدا می کنند. که متأسفانه در این موارد می تواند آسیب بسیار شدیدی به فرزند ما به خاطر عدم توجه و رعایت ما به موضوعاتی از این قبیل وارد شود.
نکات و مهارتهای عملی
کودک در سن ۳ تا ۷ سالگی تا حد زیادی در این زمینه ها کنجکاو است و پدر و مادر باید نهایت مراقبت را انجام دهند و داشته باشند و به هیچ وجه در این گونه موارد با “امیدوار بودن” و “خوش بین بودن”، نباید با موضوع برخورد کرد؛ بلکه “واقع بینانه” و از جانب “احتیاط” همیشه باید قدم برداشت.
کودک ۳ ساله علاوه بر اینکه تمایلاتی و توجهاتی دارد، تنها نسبت به بدن از نظر جسمانی توجهی ندارد؛ بلکه برای او “کوچک یا بزرگ بودن انسان ها، ضعیف و قوی بودن آن ها، کوتاه و بلند بودن آن ها” هم اهمیت پیدا می کند و از آنجایی که خودش را حقیر و ناچیز می بیند و احساس بدی هم دارد، همه دست به دست هم می دهد و گرفتاری و مشکل خودش را در “بزرگ نبودن” و یا “کوچک بودنش” می داند. به همین دلیل است که برای یکی دو سه سالی، اشتیاق عجیبی نسبت به “بزرگ شدن” دارد و مایل است و آرزو می کند که صبح برخیزد و بزرگ شود و یا به زبانی “یهو بزرگ شود”، آرزویی که در کودکی بسیار جدی است. اگر مثلاً ۵/۳ ساله یا ۴ ساله هستند و دیگری فقط آن ها را ۳ ساله بخواند، می توانند سخت برآشفته شوند و احساس بدی داشته باشند. اما کودکان در حالی که به دیگران توجه دارند و در حالی که بزرگی دیگران مخصوصاً پدر و مادر را متوجه هستند، به این نتیجه می رسند که از دیگران “جدا” هستند و این جدایی را معمولاً با مفهوم “تنهایی” همراه می کنند. به یکباره متوجه می شوند که برخلاف دوران ۲ تا ۳ سالگی که تصور می کردند محور و مرکز خانواده هستند و غیر از آن ها وجودی در جهان نیست، و این حالت خودمدار و خودمحور و خودشیفتگی به گونه ای بود که، آن ها را تا حدودی از حضور و وجود دیگران آزاد می کرد و راحت می گذاشت، از حدود ۳ و ۵/۳ سالگی متوجه می شوند که پدر و مادر به یکدیگر توجهی دارند (یا سایر بزرگسالان و یا خواهران و برادران به یکدیگر توجهی دارند)، مخصوصاً اگر نوزادی به خانه وارد شده باشد، به یکباره حساس می کنند که پدر و مادر را از دست داده اند و از آن ها که همیشه خودشان را با او یکی می دانستند، جدا شده اند. در یک چنین شرایطی است که بچه ها احساس “حسادت” شدیدی می کنند و این احساس شدید، همراه با مالکیتی که هم چنان با آن ها است، و مالکیتی که وجودشان و پدر و مادر را به نوعی با هم در می آمیزد، برایشان اهمیت ویژه و بسیار مهمی دارد و سبب خواهد شد که “حسادت” آن ها به “رقابت” کشیده شود و نه تنها حسادت کنند، بلکه درگیر “رقابتی” شوند و این رقابت را به “مسابقه ای” تبدیل کنند، و از این مسابقه پیروز بیرون بیایند.
برخی اوقات بچه ها مایل هستند که بین پدر و مادر فاصله ای را به وجود بیاورند. بین آن ها می نشینند و از آن ها می خواهند که از هم فاصله بگیرند. برخی از اوقات وقتی که متوجه می شوند پدر و مادر همدیگر را می بوسند، احساس ناراحتی می کنند و به بهانه هایی مسائل و مشکلاتی را بعداً به وجود می آورند. میل به “انحصارگری” خودشان و این که پدر و مادر جدا ولی هر دو فقط از آن من هستند، به یکباره وجود آن ها را بر هم می ریزد و گرفتار شان می کند.
جالب این است که در خانواده هایی که تک همسری هستند، یا فرزند با مادر و پدر تنها زندگی می کند و پدر و مادر خودشان را همراه با هم در کنار خودشان ندارند، این میل به مالکیت و انحصارگری، صرف نظر از حتی جنس بچه و پدر و مادر، بسیار شدیدتر است. به طوری که هرگونه ارتباط پدر یا مادر با خویشاوندان، در حالی که در آن رابطه ای و خبری نیست را، بچه ها بسیار بد و آزاردهنده تلقی می کنند. اما اگر کار به دوست پدر و مادر بکشد، معلوم است که تقریباً همه ی بچه ها احساس خوبی در این زمینه ندارند، با وجودی که ممکن است این افراد با مهربانی و برآوردن نیازهایشان، خودشان را به آن ها نزدیک کنند، هم چنان وقتی که انحصارگری آن ها را به خطر می اندازد، نه تنها آن ها را دوست ندارند و نه تنها مایل نیستند که پدر و مادر را با آن ها شریک شوند، بلکه برخی از اوقات آن ها را متجاوزینی می بینند که در تحلیل نهایی با آمدن خودشان، رابطه ی بین پدر و مادر با فرزند را برهم میزنند، و پدر و مادر او را برای خود خواهند برداشت. چنین احساس و نظری است که بچه ها را به نوعی خیال پردازی و یا حالات بد و اضطراب های شدید می کشاند و تا زمانی که پدر و مادر، که حق دارند بعد از از دست دادن و یا نداشتن همسر ازدواج کنند، مایل هستند با مرد یا زن دیگر ازدواج کنند، آن زمانی باید این افراد را به زندگی و خانواده خودشان راه بدهند که خاطرشان آسوده شده است، یعنی تصمیم قطعی و نهایی خودشان را گرفته اند که با این فرد ازدواج خواهند کرد؛ در غیر این صورت رفت آمد افراد مختلف و متفاوت و یا گفتگو درباره ی این که ممکن است چنین فردی با ما زندگی کند یا با من ازدواج کند، بسیاری از اوقات دنیای ساده و نسبتاً آرام کودکی را در هر سن و سالی مخصوصاً تا ۱۲ و ۱۳ سالگی بر هم می ریزد. به همین علت بچه ها احساس بیشتری درباره ی نزدیکی خودشان با پدر و مادر دارند و از ایام خوش گذشته یاد می کنند و به عکس های گذشته مراجعه می کنند. آرزوی آن دوران و بازگشت و برگشت را دارند. برخی از اوقات اگر پدر و مادر از هم جدا شده باشند، به دنبال یافتن راهی و یا آرزو و دعایی هستند که پدر و مادر را دو مرتبه به خانه برگردانند و شرایطی را به وجود آورند که این همه احساس خطر را از خودشان دور کنند.
به هر حال حدود ۳ تا ۵ سالگی این خشم نسبت به دیگری افزایش بیشتری پیدا می کند، و بچه ها جنگی را با پدر و مادر به خاطر داشتن رابطه ی آن ها با هم، پیدا می کنند. به این معنا که پدر و مادر را خوب می بینند، مایلند در این کار اختلال و اختلال ایجاد کنند و وقتی که رابطه ی بین آن ها را خیلی بد می بینند، کوشش می کنند که آن ها را به هم نزدیک کنند، بنابراین دوگانگی و تضادی بین ۳ تا ۴ سالگی در این زمینه تجربه می کنند. به هر حال آنچه که هست و در این بار می دانیم این است که کودک در این زمینه تصورات و تخیلاتی دارد که غالب اوقالب برای خود او روشن است و نه توان ابراز و یا بیان آن را دارد، و نه برایش می تواند کاری بکند.
مرجع: babycenter
آخرین مطالب
اگر به نظر می رسد نوزاد یا کودک شما نسبت به شیر مادر، شیر خشک یا شیر گاو واکنش نشان می دهد، ممکن است به شیر گاو حساسیت داشته باشد یا عدم تحمل لاکتوز داشته باشد. اگر متوجه علائم حساسیت به شیر یا عدم تحمل لاکتوز شدید، با پزشک کودک خود صحبت کنید. برای بسیاری […] بیشتر بخوانید